نویسنده های محترم. ناشرین گرامی. خواهش می کنم !!! بسه دیگه! چقدر کتابهایی که شخصیت اول قصه آدم و در اکثر موارد دختر بدبختی یه! چقدر غصه و بلا! چرا انقدر انرژی منفی؟ آیا واقعا هیچ راه دیگه ای برای جذب مخاطب نیست؟ که مثلا دلش بخواد کتاب رو ادامه بده؟ چقدر از ماهرخ متنفر شدم! کوچکترین حرکتش و تکون خوردنش هم براش درد داشت. یه دردی باید می پیچید توی بدنش. همش یا توی دلش یا بلند بلند داشت می گفت که چقدر بدبخته. رهاش کردن. خونواده ش دوستش نداشتن. باور کنید حالم بد شد. اصلا نتونستم ادامه بدم. گفتم معمولا این قصه ها آخرش خوشه بذار برم صد صفحه جلوتر ببینم چی می خونم…. اینجا ماهرخ زبونش بند اومده بود… نفس کم آورده بود… یه دست و پاچلفتی که فقط میخواستی یه چیزی برداری بزنی تو سرش!
خلاصه که من مخاطب دلم لک زده برای یه رمان ایرانی که فضاش شاد باشه. حالا دلقک بازی مثل کتابهای م. مودب پور هم نباشه ولی حد اقل انقدر بدبختی رو به تصویر نکشه از زوایا و جهات مختلف. این چه جور فضاسازیه؟؟؟ خانم حمزه لوی نازنین لطفا کتابهای شادتری چاپ کنید. بسمونه. نویسنده های عزیز. بخدا جور دیگه هم میشه کتاب نوشت. امتحان کنید.
iliya–
با سلام و عرض ادب
ازتون متشکریم که نظراتتون رو با ما به اشتراک می گذارین
کتاب بلاگردون رو پیشنهاد میشه بخونین که فضا شاد تری داره و امیدواریم لذت ببرین.
آزاده–
ممنون آقا ایلیا هم بابت تایید نظر و هم پیشنهاد کتاب. حتما امتحان می کنم. البته از این نویسنده قبلا هم کتاب خونده ام و می دونم شاد می نویسن.
iliya–
خواهش میکنم، خوشحالیم که ما رو همراهی میکنین 😃
ماهنوش–
من خوشم امد وکلا سبک داستان رو دوست داشتم ممنون از همگی
sh_davoodi2000–
رمان بیخانهتر از باد، نوشتهی خانم بیتا نگهبان است که انتشارات برکه خورشید آنرا منتشر کرده. تا به حال چهقدر دربارهی شخصیت زنانِ جوانِ بیوه و زندگی آنها فکر کردهاید؟ آیا لحظهای توانستهاید خودتان را به جای آنها بگذارید و درد بودن در یک جامعهی متعصب و زورگو را که با نگاهی پر از تحقیر و افترا همراه باشد، به خود هموار ساخته و تحمل کنید و دم نزنید؟ آیا به این فکر کردهاید که زنانِ بیوهی جوان، در جامعه و خانوادههای متعصب که با افکار پوچ و به دور از شان انسانیت خویش، مانع رشد و استقلال این افراد شده و روح و روانشان را به زیر سنگینترین فشارهای روانی خُرد و نابود میکنند، چگونه باید توان ادامهی زیستن را در خود زنده نگه دارند؟ چند زن جوان بیوه را میشناسید که در اثر افکار پوسیدهی افراد خانواده و جامعهی خویش، دچار تزلزل شخصیتی شده و دیگر توان روی پا ایستادن ندارند و برای فرار از هر تهمتی حاضر میشوند برخلاف میل باطنی خویش تن به خواستههای غیرمنطقی خانواده بدهند؟ رمان بیخانهتر از باد از درد این زنان جوان میگوید، از خُرد شدن و به زانو افتادنهایشان میگوید، از نگاههای هرز مردان بیصفت به آنها میگوید و از درد تنهایی و تنها ماندنشان. ماهرخ، شخصیت اول این رمان، در اثر تصادف اتومبیل، همسرش را از دست میدهد و خودش میماند با آواری از مشکلات و رویارویی با اعضای خانواده و جامعهایی که بعد از فوت همسرش، نگاهشان به او تغییر کرده و این آغاز دوبارهی تمام دردهای بیانتهای او میشود و باید بتواند برای اثبات شخصیت پاکش با همهی توان تلاش کند و…،…،… از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای انتقاد اجتماعی قرار میگیرد. نویسنده با طرح مسئلهای اجتماعی و دیدی انتقادی به آن، تباهی و ناروایی دیدگاه افراد جامعه را نسبت به این زنان، با زیبایی به قلم آورده و برضد آن برخاسته است. اگر به خواندن رمانهایی با ساختار انتقاد اجتماعی علاقمند هستید، این کتاب پیشنهاد بسیار خوبی برای شما خواهد بود
آزاده –
نویسنده های محترم. ناشرین گرامی. خواهش می کنم !!! بسه دیگه! چقدر کتابهایی که شخصیت اول قصه آدم و در اکثر موارد دختر بدبختی یه! چقدر غصه و بلا! چرا انقدر انرژی منفی؟ آیا واقعا هیچ راه دیگه ای برای جذب مخاطب نیست؟ که مثلا دلش بخواد کتاب رو ادامه بده؟ چقدر از ماهرخ متنفر شدم! کوچکترین حرکتش و تکون خوردنش هم براش درد داشت. یه دردی باید می پیچید توی بدنش. همش یا توی دلش یا بلند بلند داشت می گفت که چقدر بدبخته. رهاش کردن. خونواده ش دوستش نداشتن. باور کنید حالم بد شد. اصلا نتونستم ادامه بدم. گفتم معمولا این قصه ها آخرش خوشه بذار برم صد صفحه جلوتر ببینم چی می خونم…. اینجا ماهرخ زبونش بند اومده بود… نفس کم آورده بود… یه دست و پاچلفتی که فقط میخواستی یه چیزی برداری بزنی تو سرش!
خلاصه که من مخاطب دلم لک زده برای یه رمان ایرانی که فضاش شاد باشه. حالا دلقک بازی مثل کتابهای م. مودب پور هم نباشه ولی حد اقل انقدر بدبختی رو به تصویر نکشه از زوایا و جهات مختلف. این چه جور فضاسازیه؟؟؟ خانم حمزه لوی نازنین لطفا کتابهای شادتری چاپ کنید. بسمونه. نویسنده های عزیز. بخدا جور دیگه هم میشه کتاب نوشت. امتحان کنید.
iliya –
با سلام و عرض ادب
ازتون متشکریم که نظراتتون رو با ما به اشتراک می گذارین
کتاب بلاگردون رو پیشنهاد میشه بخونین که فضا شاد تری داره و امیدواریم لذت ببرین.
آزاده –
ممنون آقا ایلیا هم بابت تایید نظر و هم پیشنهاد کتاب. حتما امتحان می کنم. البته از این نویسنده قبلا هم کتاب خونده ام و می دونم شاد می نویسن.
iliya –
خواهش میکنم، خوشحالیم که ما رو همراهی میکنین 😃
ماهنوش –
من خوشم امد وکلا سبک داستان رو دوست داشتم ممنون از همگی
sh_davoodi2000 –
رمان بیخانهتر از باد، نوشتهی خانم بیتا نگهبان است که انتشارات برکه خورشید آنرا منتشر کرده. تا به حال چهقدر دربارهی شخصیت زنانِ جوانِ بیوه و زندگی آنها فکر کردهاید؟ آیا لحظهای توانستهاید خودتان را به جای آنها بگذارید و درد بودن در یک جامعهی متعصب و زورگو را که با نگاهی پر از تحقیر و افترا همراه باشد، به خود هموار ساخته و تحمل کنید و دم نزنید؟ آیا به این فکر کردهاید که زنانِ بیوهی جوان، در جامعه و خانوادههای متعصب که با افکار پوچ و به دور از شان انسانیت خویش، مانع رشد و استقلال این افراد شده و روح و روانشان را به زیر سنگینترین فشارهای روانی خُرد و نابود میکنند، چگونه باید توان ادامهی زیستن را در خود زنده نگه دارند؟ چند زن جوان بیوه را میشناسید که در اثر افکار پوسیدهی افراد خانواده و جامعهی خویش، دچار تزلزل شخصیتی شده و دیگر توان روی پا ایستادن ندارند و برای فرار از هر تهمتی حاضر میشوند برخلاف میل باطنی خویش تن به خواستههای غیرمنطقی خانواده بدهند؟ رمان بیخانهتر از باد از درد این زنان جوان میگوید، از خُرد شدن و به زانو افتادنهایشان میگوید، از نگاههای هرز مردان بیصفت به آنها میگوید و از درد تنهایی و تنها ماندنشان. ماهرخ، شخصیت اول این رمان، در اثر تصادف اتومبیل، همسرش را از دست میدهد و خودش میماند با آواری از مشکلات و رویارویی با اعضای خانواده و جامعهایی که بعد از فوت همسرش، نگاهشان به او تغییر کرده و این آغاز دوبارهی تمام دردهای بیانتهای او میشود و باید بتواند برای اثبات شخصیت پاکش با همهی توان تلاش کند و…،…،… از نظر ساختار، این رمان در شاخهی رمانهای انتقاد اجتماعی قرار میگیرد. نویسنده با طرح مسئلهای اجتماعی و دیدی انتقادی به آن، تباهی و ناروایی دیدگاه افراد جامعه را نسبت به این زنان، با زیبایی به قلم آورده و برضد آن برخاسته است. اگر به خواندن رمانهایی با ساختار انتقاد اجتماعی علاقمند هستید، این کتاب پیشنهاد بسیار خوبی برای شما خواهد بود